محل تبلیغات شما



 

 

پاریس از اوج آسمان 

اندک اندک 

نزدیک و نزدیکتر می شود 

و من عشق زیبایم !

به یاد می آورم 

حرف هایی را که 

در راه های از خیال برگذشته 

به هم خواهیم گفت . 

 

                    17 خرداد 1398 برابر با 7 ژوءن 2019 

                                                          البرز 


 

 

                      برای شاهدخت نور پهلوی             

 

به تماشای چشمهایت 

باغی بیارایم 

                 خواهم 

به جستجوی سوی نگاهت 

چنان آشنایم 

که پرنده ای با آشیان 

که بیارامد خواهد با جفت ِ خویش 

جهان به آرایه ی چشمهای تو زیباست 

چو به تو می اندیشم 

صبحدمان از آسمان 

گلبرگهای ارغوان می ریزد . 

 

پنجشنبه 19 اردیبهشت 1398 

البرز معصومی ایرانی 


 

روز تابستان نیز تمام می شود
ساحل دریاچه
عمق تنهایی .
/
مردمان یک به یک می روند
تاریکی تند
بر دریاچه می گستَرَد .
/
صلات ظهر
نهری کوچک کنار رودخانه ای
ماهی بر آب می جهَد .
/
پرستوی دریایی شیون می کند
شامگاه
بر فراز دریاچه .
/
خورشید در آسمان افول می کند
به ناگاه
سوز ِ نسیم .
/
سیل نیز بی نصیبشان نگذاشت
جبینهای راز آمیزی که
هایکو می دانند .
/
با مشت های گره کرده
آب آب
دهان هایی
که شاه را از خود راندند .
/
این چیست جز خوشبختی
خوش خبر با دیدنم بر پیچ ِ راه
از شاخساری به شاخساری
آواز می خوانَد .
/
کلاغ زار می زند.-
هایکو می نویسم
و در حسرت هایکو می مانم .
/
به ناگاه اندیشیدم
من شکارم یا شکارچی
سحرگاه کنار ِ آبگیر .
/
کاش خدا بودم.-
گلهای وحشی
و نابینایی در گذر .
/
در موجی ملایم
ماه می شکند
در برکه ی آرام .
/
سایه ی برگی بر دیوار
به نسیمی تکان موخورَد
آرامش ِ بی کران .
/
چه چیزی را
جار می زند جیر جیرک
در سکوت ژرف نیم شبی .
/
ریز باری مِه گون
و مترسک
با رویاهای بهارینه اش .
/
خُم ِ خانه ی من
رنگ از مستی دارد
نشکن خُم ِ دلم را
تا نشکنند خُم ِ خانه ی تو
خُم ِ دل ِ تو .
/
خانه ی دل ِ من
خیلی بزرگ نیست
فقط تو در آن
جا می شوی .
/
پس از سال ها دیشب
برای اولین بار
عکس هایی از تو گرفتم
تو گفتی در شب ِ محاق ِ ماه
شب ِ تولدت بود
دیشب .
شادمانی ی در محاق .


 

 


نوشته ی البرز معصومی 
نگاهی اجمالی به مجموعه شعر 
باران ِ تابستان 
سروده محمود تقوی تکیار 
//
کم نیست آثاری که صرفا به دلیل مختصر بودن مدتهای مدید چندان به چشم جامعه نیامده است . تقوی از این دست شاعران است .
نقاش نامدار فرانسوی پل سزان گفته بود در جهان همه چیز بصورت مخروط ، گوی و استوانه است .من با خواندن این نظریه ی سزان همیشه فکر می کردم این بخشی از واقعیت است نه تمام ِ آن . اما تمام واقعیت چه بود ؟ 
من سالها حین نوشتن و مطالعه به این فکر می کردم و نهایتا به این نتیجه رسیدم که در جهان همه چیز از کوچکترین ذرات تا بزرگترین ستارگان ، پدیده ها و آثار ادبی و هنری همه در چارچوب مکانیسمهای افقی ، عمودی و مایل قابل موجودیت می باشند و در این مکانیسمها قابل شکل گیری هستند و در خارج از این سه مکانیسم هیچ چیزی قابل موجودیت نیست . همچنین شعرهای تقوی که در اولین خوانش متوجه شدم همه شعرهای این مجموعه در چارچوب مکانیسم افقی سروده شده اند از اینجا می توان مطمین شد که این شعرها باری به هر جهت نوشته نشده و از قانونمندی ِ خاص نگاه شاعر سرچشمه گرفته اند . با شعرهای دیگری هم که از تقوی خوانده ام میتوانم بگویم کلا نگاه او نگاهی افقی به زندگی و جهان است . چرا به این شیوه نوشتن می گویم افقی ؟ چون در این نگاه از زیباترین چیزها چون عشق و مهر و دوستی تا مشقت بارترین فرایندهای زندگی مانند گذر ِ بی رحمانه ی زندگی و عمر که میتواند از قلم شاعران دیگر به زمختی ِ زندگی با تکنیکهای زمخت وار نیز در اثر ادبی و هنری تجلی یابد ، اما در تکنیک های ایشان آن پیچیدگی ها به سطح آمده و همچون نقاشی ِ آبستره نازک می گردد مثل ِ نازکای مِه ِ صبحگاهی که هم در بهار پیدا می شود هم در پاییز . بهار ِ عشق و جوانی کودکی ِ روستا و در پاییز ، یادد ِ آن بهاران که دیگر بازگشتی ندارد اما تکرار می شود مثلا شعر 76 نمونه ی قابل تشخیصتری برای دیدن این موضوع است >
/
نزدیکتر به هم 
جای ما 
زوجی جوان 
در آلاچیق .
/
علاوه بر زیبا شناسی ِ شعر بین نزدیک و نزدیک تر همه ی انگیزه های روانشناختی ِ سرایش شعرهای تقوی را در خود دارد که البته انگیزه های روانشناختی در اینجا بحث من نیست آنچه برای ما مهم است خود ِ اثر است نه انگیزه های خلق اثر . این کلمات ِ ساده وار مثل خواب است مثل سایه . از دستت می لغزد می افتد باید از نو بگیریش کلماتش را تجربه کنی با تجاربت بیامیزی تا به آن نزدیک شوی و آشنای هم شوید همین کلمات ِ مختصر و ساده . از طرفی شعری که مثال آوردم یک هایکوی ناب است که نشاندهنده ی مطالعه ی خلاقانه ی سالهای شاعر است . 
در شعر 37 

با اندکی تفاوت 
شبیه ِ هم بودند 
بی کمترین شباهت 
به او 
/
او را پنهان نگه می دارد او کیست او برایش هم موجود است هم هیچکس . انسان ِ مورد احترامش نمی تواند چون دیگران باشد یعنی که نیست همان که نیست نهست است البته اینجا ابهام شعری نیز به خوبی سخن گفته است زیرا / او / هم می تواند خودش باشد هم دیگری اما نمی توان قطعا گفت او کیست .
گرچه در شعر ِ زیر یاس و مرگ موج می زند> 
/
شاید تورا اشتباه گرفته ام
با یکی که هرگز نیست 
زیرا که زندگی 
سراسر اشتباه 
یکسر اشتباه بزرگی ست 

اما در کل از نظر مقطع تاریخی شعر تقوی بطور ارگانیک در مقطع تاریخیِ سرایش خود قرار دارد از سنت عبور کرده اما بطور تصنعی به مغلق گویی های شبه مدرنیستی در نمی غلتد همان جایی است که جامعه ی ایرانی بطور واقعی آنجا قرار گرفته با موقعیت اجتماعی و سطح ِ مدرنیسم ِ واقع شده انطباق دارد و این موقعیت اصالت این شعرها را اثبات می کند . 
هر چند این شعرها در محدوده ی افسوس ، رمانتیسم و نوستالوژی خلق گردیده اند اما این افسوس ، رمانتیسم و نوستالوژی جامعه ی اکنونی ِ ما است چه کسی در جامعه ی معاصر ما این را با پوست و استخوان درک و تجربه نکرده که > 
/
دانه دانه 
امیدها را 
به باد سپردم 
تن به تن 
در این شوره زار 
مُردم 
/
یا در بیان خُرد شدگی افسوس و بی حاصلی که از نگاه فلسفی ِ شاعر در نفس ِ زندگی است > 
/
بی شیرینی دهانی 
بر خاک می پوسند 
لیموهای ریخته 
پای درخت 
/
با اینهمه انسان یکسر بی کس وُ تنها نمی مانَد آنها که همچو همند با همند >
/
پیش از پایان 
تکیه داده اند به هم 
دو درخت کهنسال 

او در این مجموعه با سبز بودنها است که می زید در این زمستان ِ سخت همان با هم بودنها اجاق ِ زندگی ِ اکنون ِ او است >
/
در کنار هم 
هنوز سبز بودیم 
کنار ِ کاج ها 
در آستانه ی برف 
/
برف نماد ِ افسرده شدن تنهایی برهوت و نهایتا مرگ است 
با اینهمه ، زیبایی ، جامعه ، و زندگی تابستان است > 
/
زود گذر 
بارانم 
در تابستان ِ تو 
/
قدرت ِ جامعه و تنهایی ِ نازک ِ شاعر که لازم وُ موم یکدیگرند یکدیگر را باز می نمایانند . 
/
خرداد 139


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ماهیان زینتی اب شیرین